loading...
aloneboy

LOvE

balochok بازدید : 2 پنجشنبه 19 تیر 1393 نظرات (0)


زن و شوهر جوانی سوار بر موتور سیکلت در دل شب می راندند
 آنها از صمیم قلب یکدیگر را دوست داشتند
 زن جوان:"یواشتر برو من می ترسم"
 مرد جوان نه، اینجوری خیلی بهتره
زن جوان:"خواهش می کنم ، من خیلی میترسم
"مرد جوان: خوب،اما اول باید بگی دوستم داری !"
 زن جوان : دوستت دارم، حالا میشه یواشتر برونی؟ "
 مرد جوان:"مرا محکم بگیر "
زن جوان: خوب حالا میشه یواشتر؟ "
 مرد جوان:" باشه، به شرط اینکه کلاه کاسکت مرا برداری و روی سرت بذاری ، آخه نمیتونم راحت برونم ،اذیتم میکنه "
 روز بعد روزنامه ها نوشتند برخورد یک موتور سیکلت با ساختمانی حادثه آفرید
 در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتور سیکلت رخ داد ، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت
مرد از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود پس بدون اینکه زن را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت خود را بر سر او گذاشت و خواست برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند
!و این است عشق واقعی




نظر یادتون نره
دل نوشته های یک پسر تنها غمگین و دل شکسته

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 14
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 12
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 15
  • بازدید ماه : 22
  • بازدید سال : 48
  • بازدید کلی : 235